گروه جهاد و مقاومت مشرق - درست بعد از کتاب بحثبرانگیز «دا» بود که انتشار کتابهایی با عنوان تاریخ شفاهی دفاعمقدس، یکی از دغدغههای حوزه هنری شد؛ کتابهایی از زبان یا به قلم افراد مختلف در رشتهها و صنفهای گوناگون که حوادث پیدا و پنهان جنگ را از زوایای مختلفی که شاید هرگز به گوش مردم نرسیده بود، روایت میکردند. کتابهایی از زبان یک زن خانهدار، یک رزمنده، یک آزاده و سایر افراد از قشرهای مختلف جامعه که خواندن خاطراتشان تصور کلیشهای ما را از جنگ به هم میریخت و ساختار تازهای به آن میداد. شاید تازه با خواندن این کتابها بود که میفهمیدیم جنگ فقط سنگرهای ساختهشده در خط مقدم و سربازهایی که از پس آنها به افقی نامعلوم شلیک میکنند، نبوده است.
همین کتابها بودند که تصورات ما را از جنگ که توسط فیلمهای ژانر دفاعمقدس شکل گرفته بود، پس زدند و حقیقت آنچه در 8 سال جنگ تحمیلی رخ داده بود به ما بیان کردند و افرادی چون من که سالهای حادثه را درک نکرده بودند، تازه فهمیدند گلولهای که در خط مقدم به سمت دشمن شلیک میشود، فقط گوشهای از جنگ و همان هم نتیجه تلاش افراد بسیاری در صفوف پشتیبانی بوده است.
افرادی مانند رانندهها، آشپزها، مکانیکها و دیگرانی که هیچوقت به اندازه رزمندهها در نظر نیامدند اما کارهای بسیار بزرگی انجام دادند. پس با این نگاه، بیشک انتشار کتابهای تاریخ شفاهی دفاعمقدس اتفاق مبارکی است. کتاب «پزشک پرواز» هم یکی از همین کتابهاست که در آن نویسنده یعنی خانم «فاطمه دهقاننیری» به مصاحبه با دکتر «محمدتقی خرسندیآشتیانی» پرداخته و خاطرات این پزشک محترم را از سالهای حضور در جبهه به رشته تحریر درآورده است.
پزشک پرواز در ابتدا به معرفی مختصری از دکتر آشتیانی میپردازد و روایت اصلی آن با تولد و کودکی ایشان و زندگی در شهرستان آشتیان آغاز میشود و به صورت خاطراتی کوتاه، مقاطع مختلف زندگی راوی را شرح میدهد. خاطراتی از سالهای ابتدایی مدرسه تا نقل مکان خانوادگی به تهران و تحصیل در دوره دبیرستان، ترک تحصیل و کار در بازار، چگونگی تصمیم به ادامه تحصیل و شرکت در آزمون کنکور و فعالیت به عنوان «سرباز/پزشک» در مناطق محروم و شروع خدمترسانی به مجروحان جنگ. کتاب پزشک پرواز روند بسیار تند و پراکندهای دارد. تقریبا به سختی میتوان دریافت خاطرهای را که راوی تعریف میکند مربوط به چه برههای از زمان است. همچنین به لحاظ زبانی دارای مشکلاتیاست که باعث شده نوشتار از حالتی یکدست و همسان خارج شود و مخاطب را به این سردرگمی بکشاند که آیا دارد مصاحبهای شفاهی را میشنود یا آنکه داستانی را میخواند که بر اساس خاطراتی مستند، نوشته شده است. همین ایرادات باعث شده کتاب دچار پریشانیهای بسیاری در روایت باشد و بر همین اساس نتوانیم به لحاظ ادبی ارزش چندانی برای اسلوب نوشتار در متن آن متصور باشیم.
با توجه به اینکه راوی، یعنی دکتر خرسندیآشتیانی فقط به بیان خاطرات به صورت خطی پرداختهاند و اوج و فرودی در روایت ایشان مشاهده نمیشود، انتظار از نویسنده آن بود که کار را به صورت پرسش و پاسخ انجام داده و خلاقیت و ابتکار عمل را در دست بگیرد تا از این رهگذر بتواند جذابیتهای کتاب را برای خواننده بیشتر جلوه دهد، چرا که وقتی به مطالعه کتاب میپردازیم، این تصور به ما دست میدهد که راوی و نویسنده کار خود را با شتابزدگی انجام دادهاند و بر آن بودهاند که کارشان هرچه سریعتر به سرانجام برسد. با تمام این تفاسیر، درست است که یک مصاحبه و نوشتار حرفهای میتوانست ارزشی چندین برابری به این کتاب ببخشد اما حق آن است که بگوییم رسالت چنین کتابی که همان آشکارسازی زوایای پنهان و مغفول مانده دفاعمقدس و حواشی پیرامونی آن است، ارزشمندتر است از رعایت شیوههای فنی و اصول نویسندگی، چرا که به گمان اینجانب در حال حاضر وظیفه ابتدایی هر یک از ما ثبت وقایع مذکور و سپردن به دست آیندگان است؛ آیندگانی که ایبسا توانمندتر از ما باشند و بتوانند آنچه را در کتاب پزشک پرواز و از زاویه دید راوی بیان شده، بهتر از ما به گوش جهان برسانند.
وقایعی چون ازخودگذشتگیهای یک پزشک جوان که میتوانست برای پیشرفت از ایران خارج شود اما در دزفول ماند تا در مطب کوچک خود، بیماران را رایگان درمان کند. پزشکی که میتوانست به خاطر خدماتش امتیازات زیادی را تصاحب کند اما از همه آنها چشم پوشید و حتی درمان مجروحان جنگ را به بودن در کنار خانوادهاش ترجیح داد. با مطالعه این کتاب با مثالهای بیشماری از جوانمردیهای جناب دکتر خرسندیآشتیانی مواجه میشویم اما شاید بزرگترین آنها که امروز گمشده کشور ما است و میتواند سرمشقی بیبدیل برای همه باشد، آن است که پزشک پرواز خدمت را وظیفه خود- یک بنده خدا- در قبال خداوند میداند.
*روزنامه وطن امروز